در حالی که بخش عمدهای از سینمای ایران چه در حوزه تولید فیلم و چه در اعلام مواضع همواره از کنار موضوعات مهم منطقهای مبتلابه کشور با بیاعتنایی عبور کرده و چشم خود را به روی این مسائل بسته است این بار یکی از فیلمسازانی که اساساً از او انتظاری برای موضعگیری درباره حملات موشکی امریکا و متحدان اروپاییاش به سوریه نمیرفت طی یادداشتی به این مسئله واکنش نشان میدهد. فرزاد مؤتمن در یادداشتی که آن را مزین به درج هشتگ مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل کرده با تیتر « دیگر بالماسکه تمام شد»، مینویسد: «اگر تاکنون حکومتهای امپریالیستی، خود را پشت ارتش های دستسازی از نوع «داعش»پنهان کرده بودند، امروز با اضمحلال تقریبی این شبه نظامیان دست ساز در عراق و سوریه، حالا امریکا، انگلستان و فرانسه خود دست به حملات هوایی مشترک علیه این ملت مصیبت زده میزنند تا نشان بدهند که جنگ سوریه، جنگ «ناتو» است. بالماسکه داعش تمام شد، امپریالیستها نقاب از چهره شان برداشتند تا «پوکرباز» بازی کنند و آشکارا کشوری جنگ زده را مورد تهاجم قرار بدهـند و ثابت کنند که مسئله «تسلیحات اتمی و هسته ای» نیست، مسئله امنیت اسرائیل است. گفتوگوی «جوان» با این فیلمساز را به همین بهانه میخوانید.
موضع شما به عنوان یک فیلمساز درباره حمله موشکی امریکا و متحدانش به سوریه غافلگیر کننده بود. از کجا به این دیدگاه رسیدید؟
من خیلی آدم سیاسی نیستم، اگر زمانی هم موضعی اصولی درباره برخی مسائل سیاسی گرفتم برخی به من فحش دادند که تو جیرهخواری یا حتی عدهای در مقطعی گفتند چپی هستی و از این حرفها ولی واقعیت این است که من همیشه به موضوع فلسطین حساس بودهام و به آن واکنش نشان داده ام. اساساً همیشه به مسئله جهان اعراب و منطقه حساسم و هیچ گاه بیطرف نبوده ام. در اینستاگرامم مواضع ضداسرائیلی زیاد دارم. درباره حملات امریکا به سوریه واقعیت این است که بودن یا نبودن بشار اسد حقی است که باید مردم سوریه درباره آن تصمیم بگیرند و امریکا، فرانسه و انگلیس هیچ حقی در این زمینه ندارند. این منطق را هر آدم منصفی قبول میکند. من همیشه از اینکه امریکا و متحدان غربیاش به منطقه ما از جمله افغانستان، عراق، خلیج فارس و جاهای دیگر تجاوز نظامی کردهاند به عنوان آدمی که در منطقه زندگی میکنم و ریشه در این منطقه دارم احساس خوبی نداشتهام. منطقه جنوب غرب آسیا متعلق به مردم این منطقه است اما امریکاییها همواره این منطقه را ناامن کردهاند تا حضور خودشان را توجیه کنند. در دوره اوباما بیشترین سلاح به عربستان فروخته شد. جالب است که به او جایزه صلح نوبل دادهاند. مگر میشود این صحنههای مضحک را دید و منصفانه قضاوت نکرد.
چرا هیچ وقت درباره آن فیلم نساختید؟
چون همیشه فکر میکردم آدمهای معتقدتر و به اصطلاح مدعی تری در این عرصه وجود دارند و من خودی محسوب نمیشوم. دیگرانی هستند که باید بسازند و لابد میسازند. چون فکر میکردم باید آدم ارزشی باشم تا به من اعتماد کنند و فکر میکردم در اشل و چارچوب ارزشیها جای نمیگیرم، چون در این زمینه ادعایی هم ندارم، البته به من پیشنهاد شد در مقطعی درباره عراق فیلم بسازم ولی چون فکر میکردم شناخت خوبی ندارم پرهیز کردم. معتقدم اگر قرار است هزینهای شود باید کار تأثیرگذاری باشد وگرنه عدهای هم هستند که از این مسائل کاسبی میکنند. هزینه میکنند و چون نیت مادی دارند کار خوبی ارائه نمیدهند.
در آخرین فیلمتان ژانر پلیسی معمایی را تجربه کردید؛ ژانری که میتواند مقداری به سینمای اکشن هم تنه بزند.
سینمای اکشن را دوست دارم. اگر در این ژانر زیاد نساختم چون فیلمنامه خوبی به دستم نرسیده تا انگیزه پیدا کنم. برخلاف خیلیها برای پول فیلم نمیسازم. برای دلم فیلم میسازم. باید متقاعد شوم که وقت و هزینهای که میکنم درست است وگرنه ورود پیدا نمیکنم.
هیچوقت علاقه به ساخت فیلم جنگی داشتهاید؟
جنگ را از نزدیک لمس کردهام، سالهای ابتدایی جنگ در آبادان بودم، البته باز هم تأکید میکنم هیچ گاه آدم به اصطلاح ارزشی به آن معنا نبودهام.
سینمای ایران در حال حاضر در چه جایگاهی قرار دارد؟
به سینمای صنعتی اعتقاد دارم. الان مردم به سینما میروند تا تعدادی راش یا سلبریتی ببینند. وقتی شما برای فروش فیلم سلبریتی را میگذارید پشت پیشخوان بلیت فروشی و مردم را خبر میکنید تا به هوای دیدن او به سینما بروند یعنی فیلم شما قادر به جذب مخاطب نیست و از راههای مصنوعی میخواهید گیشه را فتح کنید. این نوعی کاسه گدایی گرفتن از طریق سلبریتی هاست. یک نوع انحراف از سینماست. وقتی شما چند راش گرفتید و آن را پشت سر هم چیدید بدون اینکه قصه منسجم و کارگردانی قابلی ارائه دهید اساساً به سینما لطمه زدهاید. الان اوضاع طوری شده که از یک دهه پیش بخش خصوصی مشکوکی به سینما ورود کردهاند و به فکر صید ماهی خود از این بلبشو هستند. تهیه کنندهها و کارگردانهایی که یک شبه پیدا شدند و پس از مدتی هم برخی از آنها ناپدید میشوند. این اوضاع به خاطر مدیریت ضعیف و نداشتن نگاه و رویکرد و سیاست و راهبرد دقیق در سینماست. برخی مدیران فکر میکردند اگر صرفاً پای بخش خصوصی را به سینما باز کنند همه چیز به طور عادی سروسامان پیدا میکند. اینها نگاهشان اصالت پول و سرمایه است و فکر میکنند سرمایه به طور خودکار کارها را سامان میدهد ولی سینما سیاستگذاری درست و فکر و ایده فرهنگی مناسب نیاز دارد.
سینمای ایران چقدر منطبق با منافع ملی در نسبت با موضوعاتی چون حضور و تجاور نظامی امریکا در منطقه ما موفق عمل کرده است؟
در این باره خیلی ضعیف عمل شده است. اساساً سینمای ایران مگر در مواردی معدود چنین دغدغهای نداشته است.
جشنواره جهانی فیلم تا چه اندازه با توجه به مسائل مبتلابه منطقهای و جهانی اطراف ما توانسته جریان ساز و اثرگذار گام بردارد؟
به نظرم امسال کارهایی دارد انجام میشود. حضور فیلمسازی مانند الیور استون در تهران نشان میدهد که جهتگیری تا حدی حداقل در رابطه با دعوت میهمان درست انجام شده است. ژان پیرلئو نیز سینماگری است که من خودم با او خاطرات زیادی دارم و علاقه خاصی به او دارم.
جشنواره جهانی فجر رویکرد مشخصی مانند جشنوارههای بزرگی چون کن، برلین یا ونیز دارد یا نه؟
خب همین بخش زیتونهای زخمی نشان میدهد که این رویکرد وجود دارد.
زیتونهای زخمی یک بخش جنبی است، منظورم رویکرد کلی جشنواره است.
شاید در این رابطه بتوان به جشنواره جهانی ایراد گرفت. این ضعف هم به این برمی گردد که این جشنواره از ابتدا کاملاً دولتی و بدون رویکرد و هدف مشخص برگزار شده است. اگرچه نام فجر را یدک کشیده اما هرگز نتوانسته نسبت خود را با این واژه مشخص کند. جابه جاییهای مدیریتی هم بر این وضع اثرگذار بوده است، ضمن اینکه جشنواره برای خودش چشم انداز معین نکرده است.
ارسال نظر